شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
غرقِ تب!افتاد ازتاب وتوان بعد ازپدر شد نگـهـداروپـناه کـاروان بعد ازپدر
دست برمـویِ پـریـشان رقیه میکـشید بود دسـتانش امیدِ کـودکان بعـد ازپـدر
اشکِ پنهانی او را دیدهبود و گشت وگشتمثل پروانه به دورِعمّهجان بعد ازپدر گرچه دستش بسته بود اما کماکان غیرتیشد سپر درپیش چشم دیگران بعد ازپدر
خطبهاش جنگِ مجسّم بود وهرثانیه دادکاخ دشمن را چنان محکم تکان بعد ازپدر «أشهدُ أنّ عـلی...»داغِ بـرادر تازه شد شد پریشانحال هنگـام اذان بعد از پدر خورد بابغضِ گلو!دلتنگ!با چشمان خیسهرکجا که بردهان بگذاشت نان بعدازپدر یادِ آن لبهای خشک و پیکرِ دربوریا سالها در خلوتش شد روضهخوان بعد از پدر!